پدر و یا مادری که به دلیل مشغله و کار زیاد، فرصتی برای گذران وقت کافی در خانواده و رسیدگی به امور خانواده و فرزندان را ندارد ناگزیر در آینده باید تاوان آسیبهای آن را بپردازد.
روز جهانی اعتیاد به کار شاید بهانهای باشد برای نگاهی دوباره به مقوله افراط در کار، پیامدها و ضرورت مدیریت آن.
کارشناسان و متخصصان در این خصوص با ما گفتوگو کردهاند.
معتادان به کار بهتدریج از خانواده و اجتماع فاصله میگیرند
علیرضا عزیزی، عضو هیئت علمی علوم پزشکی بابل به ما میگوید: در روانشناسی و روانپزشکی تشخیصی مفهومی از اعتیاد به کار با عناوین دیگری همچون فرسودگی شغلی یا اختلال وسواس، اجبار یا کمالگرایی یاد میشود. در این حالت، فرد اجبار درونی زیادی را برای کار کردن تجربه میکند، زمانی که در محل کار حاضر نیست، افکار بسیار آزاردهندهای به ذهن وی خطور میکند و در بسیاری از مواقع بسیار بیش از آنچه از او انتظار میرود، برای کارش انرژی میگذارد.
وی در همین زمینه میافزاید: یکی از نکات بسیار کلیدی در افراد دارای گرایشهای اعتیاد به کار این است که از تفویض اختیار به زیردستان و اطرافیان در مورد برخی از امور بهشدت میگریزند و در کنار آن تا حد زیادی از سخت بودن شغل خویش میگویند و حتی از مدیران و همکاران خود به خاطر بیمسئولیتی و بیکفایتی گلایه دارند.
این دکترای روانشناسی بالینی با اشاره به اینکه اگر فرد مدت زمان بسیار زیادی از شبانهروز را به انجام کار خود اختصاص دهد و در این مسیر روابط شخصی، نیازهای اولیه و حتی وعدههای غذایی خود را از یاد ببرد، از مفهومی به نام اعتیاد به کار رنج میبرد، میافزاید: البته سختکوشی و تعهد کاری لزوماً به معنای اعتیاد به کار نیست؛ مشخصه افراد متعهد به کار این است که به کار خود شور و شوق و دلبستگی زیادی نشان میدهند، در حالی که برای افراد معتاد به کار، بیش از این شور و شوق تا حد زیادی رضایت کارفرما و اطرافیان اهمیت دارد و احتمالاً هنگام انجام کار تنش و تشویش زیادی را تجربه میکنند. پس تعداد ساعات کاری بیشتر الزاماً به معنای اعتیاد به کار نیست. از سوی دیگر، معتادان به کار لزوماً کارآمدی بیشتری در محل کار نداشته و برای کارفرما یا اطرافیان دستاوردهای بیشتری ندارند، اما با دیگر کارکنان به لحاظ فیزیکی و یا ذهنی درگیری دارند. بنابراین، تیپ شخصیتی A احتمالاً ارتباط نزدیکی با اعتیاد به کار دارند، چون چنین افرادی گرایش زیادی برای کسب موفقیت دارند و رقابتطلبی، جاهطلبی و سلطهجویی جزو ویژگیهای رفتاری آنهاست.
عزیزی در خصوص پیامدهای اعتیاد به کار میگوید: افراد معتاد به کار در بسیاری از مواقع خوشیهای خود را نادیده میگیرند و تنها به خاطر کسب خوشامد مافوقشان کار میکنند. بسیاری از آنها در قالب کار کردن بسیار زیاد، سبک زندگی سالم یعنی روابط، عادات غذایی سالم و حتی مراجعه به پزشک را از یاد میبرند.
همچنین یکی از مهمترین آسیبهایی که اعتیاد به کار دارد، ادامهدار شدن دایره افسردگی افراد است، این عده هر روز بیش از روز پیش افسرده میشوند و این موضوع ادامه زندگی را بیش از اندازه برای آنها و اطرافیانشان سخت میکند.
افراد معتاد به کار بیش از هرچیز به کار میاندیشند و به همین خاطر، زمان یا وقت چندانی برای ارتباط با دیگران و بیان احساسات خود نمیگذارند، بنابراین به مرور زمان از خانواده و اجتماع فاصله میگیرند.
وی در خصوص راهکارهای مقابله با اعتیاد به کار هم میگوید: یکی از نکات مثبت در موضوع اعتیاد به کار این است که میتوان آن را تعدیل کرد و برای این منظور افراد باید تلاش کنند تا جای ممکن ارزشهای خویش را در زمینه خانواده، سلامتی، لذت و آرامش ذهنی و حتی پول تغییر دهند. بهطور حتم فکر کردن به هر یک از این موضوعات به عنوان معانی دیگری در زندگی بهطور قابل توجهی ما را از اعتیاد به کار رها خواهد کرد.
وی پذیرش وظایف محدود و انجام ندادن کارهایی را که در کیفیت زندگی افراد نقش چندانی ندارند، بهویژه پیش از ساعت مشخصی از صبح و عصر از دیگر راهکارها برای تعدیل اعتیاد به کار عنوان میکند و میگوید: ویژگیهای شخصیتی تا حدی باثبات هستند و تلاش برای اینکه یک فرد کاملاً تغییر کند، تقریباً ناممکن است. بنابراین، نباید سعی شود افراد معتاد به کار را برای حضور در جمع و دورهمیها زیرفشار قرار دهیم.
افراد معتاد به کار باید تحت درمان قرار گیرند
دکتر فربد فدایی، روان پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم توانبخشی و بهزیستی نیز اعتیاد به کار را اختلالی بالینی همراه با وسواس در انجام کار عنوان میکند و به قدس میگوید: افراد معتاد به کار که به آنها Workaholics گفته میشود، به سفر نمیروند، تفریح نمیکنند، وقت بسیار کمی برای امور منزل و خانه میگذارند و به همین دلیل اطرافیان از آنها ناراضی هستند، مگر رئیس شرکت یا مجموعهای که در آنجا کار میکنند، چون کارمندانی دارند که بدون اینکه پولی بخواهند، دائم کار میکنند.
معتادان به کار سرانجام در انجام همان کارشان هم احساس خستگی و فرسودگی میکنند، به همین دلیل در اتحادیه اروپا برای جلوگیری از فرسودگی کاری، کارگران و کارمندان را مجبور میکنند در طول سال یک ماه به مرخصی بروند. البته برای این منظور شرایطی فراهم میکنند تا با پول کم از امکانات مناسب برای سرگرمی و استراحت استفاده کنند، چون میدانند در مقابل، بازدهی آنها بیشتر میشود.
وی می افزاید:نیازهای انسان اگرچه بسیار زیاد و متنوع هستند اما در ۶ قالب یا گروه بزرگ جای میگیرند که یکی از آنها قالب معنوی و فرهنگی است. یعنی انسان نیاز دارد یا میخواهد مورد احترام دیگران قرار گیرد که این موضوع بهوسیله دستاوردهای شخص، صورت میگیرد. مثلاً یک خانم خانهدار برای اینکه مورد تحسین دیگران قرار گیرد منزلش را هر روز تمیز و مرتب میکند یا غذاهای متنوع میپزد و... و به این شکل، احساس مفید بودن و عزت نفس میکند. با وجود این، گاهی افراد در کسب دستاوردها ممکن است ارتباط خود را با نتیجه کار از دست بدهند. در واقع فرد کاری را انجام میدهد که برایش دستاوردی داشته باشد اما در فردی که معتاد به کار است فقط خود کار اهمیت پیدا میکند و دیگر هدف از انجام کار که جلب رضایت ارباب رجوع است خیلی برایش مهم نیست، به همین دلیل حتی با برآورده شدن نیازهای مادیاش در محل کار میماند و اضافه کاری میکند. حتی گاهی بابت این اضافه کاری حقوقی دریافت نمیکند، اما چون تصور میکند بیشتر و بهتر کار کرده از این بابت خوشحال است. در حالی که برخلاف تصورش چون بهشدت روی جزئیات کارش تمرکز میکند موجب نارضایتی ارباب رجوع شده و از سوی دیگر از خانه و خانواده و دیگر ابعاد زندگیاش غافل میشود.
وی با اشاره به اینکه در هیچ جای دنیا آمار مشخصی از کسانی که به بیماری اعتیاد به کار دچارند وجود ندارد، میگوید: چون مرز بین اعتیاد به کار با تمایل به انجام کار دقیق و یا عشق به کار مخدوش است. برای نمونه نمیتوانیم بگوییم ادیسون که ۲۰ ساعت از شبانهروز را در آزمایشگاه خود کار میکرد، معتاد به کار بود چون او خیلی به کارش عشق میورزید یا علاقه داشت. همینطور خیلی از مخترعان، هنرمندان و... از روی عشق و علاقه، ساعتهای زیادی را کار میکنند و اینگونه نیست که دیگران آنها را تشویق یا مجبور به انجام چنین کارهایی کنند بلکه خودشان میخواهند یک کار ارزندهای را انجام دهند.
وی در پاسخ به اینکه حد نرمال کار کردن چقدر است، میگوید: براساس فرمایشات امیرالمؤمنان علی(ع) انسان باایمان، ساعات شبانهروز خود را به سه بخش تقسیم میکند: قسمتی را صرف مناجات با پروردگارش میکن، قسمت دیگری را برای ترمیم معاش و کسب و کار زندگی و قسمت سوم را برای بهرهگیری از لذات حلال و دلپسند میگذارد.
بنابراین اگر کسی صرفاً به یکی از این سه مورد بپردازد دچار افراط و تفریط شده است. برای نمونه در اسلام توصیه به رهبانیت نمیشود. یعنی توصیه نمیشود فرد تمام زندگیاش را رها و از مردم کنارهگیری کند و فقط به عبادت بپردازد بلکه معتقد است فرد باید در اجتماع باشد و با مردم تعامل داشته باشد و از زندگی لذت ببرد.
نظر شما